لرزانۀ ریلrail vibratorواژههای مصوب فرهنگستانماشینی که با ایجاد لرزش، تنشهای حرارتی ریل را کاهش میدهد
لرزانیلغتنامه دهخدالرزانی . [ ل َ ] (حامص ) عمل لرزان . حالت و چگونگی لرزان . در حالت لرز و لرزیدن . لرزندگی : بزرگ امید خردامید گشته به لرزانی چو برگ بید گشته .نظامی .
زبانلرزانیflutter tonguingواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن با لرزاندن یا چرخاندنِ زبان در مقابل سقف دهان و دقیقاً پشت دندانهای پیش، تکرار سریع و منقطعِ نغمات حاصل میشود