لشارونلغتنامه دهخدالشارون . [ ] (اِخ ) (به معنی دست ) مقاطعه ای است که یوشع شهریار آن را مفتوح ساخت (یوشع 12:18) و همان شارونه ٔ حالیه است که در نزدیکی تابور واقع است . (قاموس کتاب مقدس ).
گلیسرینلغتنامه دهخداگلیسرین . [ گْلی / گ ِ س ِ ] (فرانسوی ، اِ) گلیسرل . پروپانترل . جسم متبلوری است که در حدود 18 و 19 زینه ذوب میشود و ضمناً باید در نظر گرفت که حتی در کمتر از صفر زینه خاصیت ف
گلیسرینفرهنگ فارسی عمیدمایعی غلیظ، بیرنگ، شیرین، و قابل اشتعال که برای چرب کردن دست و صورت و نرم نگه داشتن پوست بدن استعمال میشود که در صنایع دارویی، بهداشتی، غذایی و نظامی به کار میرود.
شارونلغتنامه دهخداشارون . (اِخ ) (بمعنی دشت )،همان ساحلی است که در میانه ٔ قیصریه و یافا واقع است و آن را سارون نیز گویند. طولش 30 میل و عرضش از 8تا 15 میل میباشد و در صحیفه ٔ یوشع (عهد عتیق )