ترجمه مقاله

لعب

la'[a,e]b

۱. بازی کردن.
۲. بازی.
۳. مزاح؛ شوخی.

بازی، تفریح، تفنن، سرگرمی، لهو، مشغولیت ≠ جد

ترجمه مقاله