لغویلغتنامه دهخدالغوی . [ ل َ وا ] (اِخ ) موضعی است در شعر عروةبن معروف الاسدی ، مشهور به ابن حجلة. (از معجم البلدان ).
لغویلغتنامه دهخدالغوی .[ ل َ وا ] (ع ص ، اِ) سخن بیهوده . لغو. || هیچکاره از هر چیزی . لغو. || خطا. لغو. || بانگ مرغ سنگخوار. لغط. (منتهی الارب ).
لغویلغتنامه دهخدالغوی . [ ل ُ غ َ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به لغت . || دانشمند علم لغت . مردی که دانش لغت دارد. دانای به علم لغت . عالم به لغت . ج ، لغویون ، لغویین : چو ابن رومی شاعر چو ابن مقله دبیرچو ابن معتز نحوی چو اصمعی لغوی .منوچهری
ناصر لغویلغتنامه دهخداناصر لغوی . [ ص ِ رِ ل ُ غ َ ] (اِخ ) از شاعران قرن چهارم است . وی به روایت عوفی : «از شعراء امیر محمد محمود [ غزنوی ] بود و شعر او را لطافتیست و در آن و قت که ممدوح او را حبس کردند و در قلعه ٔ مندیش بازداشتند ناصر این رباعی در مدح او می گوید:ای شاه چه بود این که ترا پیش
رضی لغویلغتنامه دهخدارضی لغوی . [ رَ ی ِ ل ُ غ َ ] (اِخ ) یا رضی شاطبی . رجوع به رضی (رضی شاطبی ...) شود.
لغویونلغتنامه دهخدالغویون . [ ل ُ غ َ وی یو ] (ع ص ، اِ) ج ِ لُغَوی ّ. لُغَویّین . دانشمندان علم لغت .
لغویاتلغتنامه دهخدالغویات . [ ل َ وی یا ] (ع ص ، اِ) ج ِ لغویة. سخنان بیهوده و هیچکاره . (آنندراج ).
لغویونلغتنامه دهخدالغویون . [ ل ُ غ َ وی یو ] (ع ص ، اِ) ج ِ لُغَوی ّ. لُغَویّین . دانشمندان علم لغت .
لغویاتلغتنامه دهخدالغویات . [ ل َ وی یا ] (ع ص ، اِ) ج ِ لغویة. سخنان بیهوده و هیچکاره . (آنندراج ).
ناصر لغویلغتنامه دهخداناصر لغوی . [ ص ِ رِ ل ُ غ َ ] (اِخ ) از شاعران قرن چهارم است . وی به روایت عوفی : «از شعراء امیر محمد محمود [ غزنوی ] بود و شعر او را لطافتیست و در آن و قت که ممدوح او را حبس کردند و در قلعه ٔ مندیش بازداشتند ناصر این رباعی در مدح او می گوید:ای شاه چه بود این که ترا پیش
رضی لغویلغتنامه دهخدارضی لغوی . [ رَ ی ِ ل ُ غ َ ] (اِخ ) یا رضی شاطبی . رجوع به رضی (رضی شاطبی ...) شود.