لیلاءلغتنامه دهخدالیلاء. [ ل َ ] (ع ص ) تأنیث اَلْیَل (لیلةٌ لیلاء و لیلةٌ لیلی )؛ شب دراز سخت یا شب سخت تاریک از ماه یا شب سی ام ماه . (منتهی الارب ).
لیلیالغتنامه دهخدالیلیا. [ ل َی ْ / ل ِی ْ ] (هزوارش ، اِ) به لغت زند و پازند به معنی شب است که عربان لیل گویند. (برهان ).
لیلالغتنامه دهخدالیلا. [ ل َ ] (اِخ ) بنت مسروق و همسر امیرالمؤمنین علی علیه السلام که ابوبکر و عبداﷲ از بطن ویند. (مجمل التواریخ و القصص ص 455). رجوع به لیلی بنت مسعود شود.
الا و للالغتنامه دهخداالا و للا. [ اِل ْ لا وُ لِل ْ لا ] (ق مرکب ) در تداول عوام ، حتماً. لابد. بی چون و چرا: الا و للا همین را میخواهم که میخواهم . رجوع به ماده ٔ قبل شود.
امتثالاً للامرلغتنامه دهخداامتثالاً للامر.[ اِ ت ِ لَن ْ ل ِل ْ اَ ] (مفعول له عربی ) از روی طاعت و فرمانبری امری که شده است . رجوع به امتثال شود.
عللالغتنامه دهخداعللا. [ ع َ ل َ ] (اِ صوت ) بانگ و شور و غوغا. هلالوش . هیابانگ . رجوع به علالا شود : گر چو ما گیتی مجبور قضا و قدر است پس چرا از ما برگیتی چندین عللاست ؟مسعودسعد.
الا و للالغتنامه دهخداالا و للا. [ اِل ْ لا وُ لِل ْ لا ] (ق مرکب ) در تداول عوام ، حتماً. لابد. بی چون و چرا: الا و للا همین را میخواهم که میخواهم . رجوع به ماده ٔ قبل شود.
عللافرهنگ فارسی عمیدبانگ؛ فریاد؛ شوروغوغا؛ هیاهو: ◻︎ گر چو ما گیتی مجبور قضاوقدر است / پس چرا از ما بر گیتی چندین عللاست (مسعودسعد: ۸۵).