للـهفرهنگ فارسی عمیدبرای خدا؛ برای رضای خدا؛ خدای را.⟨ لــله الحمد: (شبه جمله) [قدیمی] سپاس خدای را.
پیلیلهلغتنامه دهخداپیلیله . [ لی ل َ ] (اِخ ) نام قصبه ٔ کوچکی در جزیره ٔ لوسان که بزرگترین جزیره است از مجمعالجزائر (گنگبار) فیلیپین واقع در 40 هزارگزی جنوب شرقی مانیله . (قاموس الاعلام ترکی ).
چلچلهلغتنامه دهخداچلچله . [ چ ِ چ ِ ل َ / ل ِ ] (اِ) لاک پشت و سنگ پشت را گویند. (برهان ). لاک پشت . (از جهانگیری ) (از رشیدی ) (از انجمن آرا) (آنندراج ). لاک پشت و سنگ پشت . (ناظم الاطباء) : چلچله بنشست و صوفی ره نیافت چلچله صد
لپلهلغتنامه دهخدالپله . [ ل ِ ل ِ ] (اِخ ) فردریک . عالم اقتصادی فرانسه . مولد «لاریویر» نزدیک هن فلور. (1806 - 1882 م .).
لگلهلغتنامه دهخدالگله . [ ل َ گ َ ل َ / ل ِ ](اِ) لگدکوب باشد و آن کتک و لتی است که با پای بزنند نه با دست . (برهان ). ضرب لگد. زخم لگد. پایکوب .
للهلغتنامه دهخدالله . [ ل َ ل َ / ل ِ ] (اِ) (مأخوذ از کلمه ٔ لالا) مربی ِ مرد طفلی از اطفال اعیان .مقابل دده که زن است . لالا. پرستار کودک . حاضن : مگر شاه با لله اش بازی میکند؟ مگر بازی شاه با لله است ؟
الحکم للـهفرهنگ فارسی عمیدحکم و فرمان خدا را است؛ فیصل امور با خدا است. Δ برای نشان دادن تسلیم خود در شرایط بد به زبان میآوردند: ◻︎ گر تیغ بارد در کوی آن ماه / گردن نهادیم الحکمللّه (حافظ: ۸۳۶).
حاش للـهفرهنگ فارسی عمید۱. پاکی است خدای را؛ منزه است خدایتعالی.۲. معاذالله؛ پناه بر خدا: ◻︎ حاشلله که بندگان خدای / اینچنین بند برنهند به پای (نظامی۴: ۵۵۵).