لندهورلغتنامه دهخدالندهور. [ ل َ دِ ](اِخ ) به معنی پسر آفتاب ، چه لند به معنی پسر و هورآفتاب را گویند و نام پادشاهی بوده عظیم الشأن در هندوستان و اعتقاد برهمنان آن است که چون نیر اعظم به مادر او نظر کرد او حامله شد و فارسیان به این سبب او را لندهور خوانند. (برهان ). در هندوستان پادشاهی بی پدر
لندهورفرهنگ فارسی عمیدشخص بلندقد و قویهیکل. Δ در اصل، نام امیری بسیاربلندقامت و تنومند در هند بوده: ◻︎ از آن با حکیمان نیارم نشستن / که ایشان چو هورند و من لندهورم (سنائی۲: ۲۰۵).
چلندرلغتنامه دهخداچلندر. [ چ َ ل َ دَ ] (اِخ ) مؤلف انجمن آرا نویسد: «نام قریه ای است در رستمدار تبرستان ، نزدیک «کورشید» که منوچهر پس از فرار از افراسیاب بدانجا آمده خندقی برگرد خود و سپاه خود زد و آب دریا را در آن انداخت و آنجا متحصن شد و عیال و بنه ٔ خود را به قلعه ٔ «مور» که مانهیر می نام
چلندرلغتنامه دهخداچلندر. [ چ َ ل َ دَ ] (اِخ ) یکی از روستاهای کجور شهرستان نوشهر که در طول راه شوسه ٔ نوشهر به بابلسر واقع شده و هوای آن چون سایر نقاط ساحلی معتدل و مرطوب می باشد و محصول عمده اش برنج است . این دهستان از 9آبادی تشکیل شده و در حدود <span class=
چلندرلغتنامه دهخداچلندر. [ چ َ ل َ دَ] (اِخ ) ده مرکزی دهستان چلندر بخش مرکزی شهرستان نوشهر که در 19 هزارگزی خاور نوشهر و 3 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ نوشهر به بابلسر واقع است . دشت و معتدل است و 430</s