لول . (اِمص ) اسم از لولیدن . رجوع به لولیدن شود.
لولان . (نف ، ق ) در حال لولیدن . رجوع به لولیدن شود.
لولیدن کرم وار
یخچال ها، تکان خوردن، لولیدن، بیقراری کردن
تکان دادن، وول خوردن، لولیدن، جنبیدن