لکاته

lak[k]āte

معنی

۱. هرچیز پست و زبون.
۲. زن بدکار.

مترادف

۱. بدکاره، جنده، خودفروش، روسپی، فاحشه، قحبه، معروفه، هرجایی
۲. بدزبان، سلیطه، شرور

جست‌وجوی دقیق

لکاته

لغت‌نامه دهخدا

لکاته . [ ل َ ت َ / ل َک ْ کا ت َ / ت ِ ] (ص ) دشنامی است زنان را. زن بی حیا. فاحشه . زن بد. زن بدعمل .زن بدکاره . زن بدکاره و بی حیاء و آن را در عرف هند تهاری خوانند. (آنندراج ). || زن تبهکار.

لکاته

گویش بختیاری

فاحشه، زن بدکار.

لکاته

فرهنگ فارسی عمید

۱. هرچیز پست و زبون.۲. زن بدکار.

لکاته

فرهنگ فارسی معین

(لَ کّ تِ) (ص .) زن بی حیا، فاحشه .

لکاته

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. بدکاره، جنده، خودفروش، روسپی، فاحشه، قحبه، معروفه، هرجایی ۲. بدزبان، سلیطه، شرور

جست‌وجوی هم‌آوا

لقاطة

لغت‌نامه دهخدا

لقاطة. [ ل ُ طَ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک حاجر از منازل بنی فزاره . (از معجم البلدان ).

لقاطة

لغت‌نامه دهخدا

لقاطة. [ ل ُ طَ ] (ع اِ) شکسته و ریزه ٔ هر چیزی رایگان و بی بها و از زمین برگرفته . || خوشه ٔ برچیده . (منتهی الارب ). ج ، لقاطات .

لقاطه

فرهنگ فارسی عمید

چیزی بی‌ارزش که بر زمین افتاده باشد.

لقاطه

فرهنگ فارسی معین

(لُ طَ) [ ع . ] (اِ.) چیزی بی ارزش که روی زمین افتاده باشد. ج . القاط .

لَکاته

گویش تهرانی

زن بی حیا ،بی بی در ورق بازی، پست و زبون.

جست‌وجوی متن

جنده

فرهنگ مترادف و متضاد

خودفروش، روسپی، فاحشه، لکاته، معروفه

آپارتی،آپاردی

گویش تهرانی

زن بی حیا، سلیطه،دمامه، لکاته، قرشمال

هرجایی

فرهنگ مترادف و متضاد

بیعصمت، جلب، روسپی، فاحشه، قحبه، لکاته، معروفه، نامستور

قحبه

فرهنگ مترادف و متضاد

جلب، خودفروش، روسپی، غردل، فاحشه، لچن، لکاته، معروفه، هرجایی

معروفه

فرهنگ مترادف و متضاد

جنده، خودفروش، روسپی، بلایه، زانیه، زناکار، فاحشه، قحبه، لکاته، هرجایی ≠ نجیبه

ترجمه مقاله