لیزر

leyzer

معنی

اشعۀ نورانی و پرقدرت که به‌وسیلۀ دستگاهی اتمی تولید می‌شود و در پزشکی، صنعت و امور نظامی از آن استفاده می‌کنند؛ اشعۀ مرگ؛ اشعۀ لیزر.

جست‌وجوی دقیق

لیزر

فرهنگ فارسی عمید

اشعۀ نورانی و پرقدرت که به‌وسیلۀ دستگاهی اتمی تولید می‌شود و در پزشکی، صنعت و امور نظامی از آن استفاده می‌کنند؛ اشعۀ مرگ؛ اشعۀ لیزر.

لیزر

فرهنگ فارسی معین

(لِ زِ) [ انگ . ] (اِ.) 1 - وسیله ای برای تولید پرتوهای نوری . 2 - پرتو باریک و پرقدرت نور تک رنگ که در اجسام مختلف نفوذ می کند و می تواند الماس را هم سوراخ کند و در پزشکی و صنعت کاربرد فراوان دارد.

لیزر

فرهنگ فارسی معین

(لِ زِ) [ انگ . ] (اِ.) اسبابی که نوسان طبیعی اتم ها یا مولکول ها را در سطح های انرژی برای تولید تابش الکترومغناطیسی در ناحیه های نورمریی ، فرابنفش یا فرا قرمز طیف مورد بهره برداری قرار می دهد.

لیزر

laser, light amplification by stimulated emission of radiation

واژه‌های مصوب فرهنگستان

وسیله‏ای برای تولید پرتوهای نوری همدوس، تقریباً موازی و تقریباً تکفام، در ناحیه‏های فروسرخ و مرئی و فرابنفش

جست‌وجوی هم‌آوا

لیزر پیوندی

junction laser

واژه‌های مصوب فرهنگستان

لیزری که در آن چشمۀ گسیل باریکه، پیوندگاه یک قطعۀ نیم‌رساناست

لیزر حالت‏جامد

solid-state laser

واژه‌های مصوب فرهنگستان

لیزری که در آن باریکۀ خروجی همدوس به‌وسیلۀ مادۀ نیم‏رسانا ایجاد می‏شود

لیزر الکترون‌آزاد

free-electron laser

واژه‌های مصوب فرهنگستان

لیزری که محیط فعال آن به‌صورت باریکه‌ای از الکترون‌هاست که از میدانی مغناطیسی عبور می‌کند

لیزر پیوسته‌موج

continuous-wave laser

واژه‌های مصوب فرهنگستان

لیزری که تولید باریکۀ نور همدوس در آن بیش از 0/25 ثانیه دوام داشته باشد

لیزر پرتوگاما

gamma-ray laser, graser

واژه‌های مصوب فرهنگستان

افزاره‌ای فرضی که تابش همدوس الکترومغناطیسی در بازۀ طولِ‌موج‌های پنج‌هزارم تا نیم نانومتر تولید کند

جست‌وجوی مشابه

ليزر

دیکشنری عربی به فارسی

اشعه لا يزر

لیزرگیر

laser shield

واژه‌های مصوب فرهنگستان

محفظه یا پرده یا عینک یا هر وسیله‌ای که اثر انرژی لیزری را بر هدف، اعم از دستگاه و مدار و موجود زنده، کاهش می‌دهد

صفحه لیزر در ویدئوی لیزری

دیکشنری فارسی به انگلیسی

laser disc, laser disk

درخت‌بین لیزری

telerelascope, laser-relascope

واژه‌های مصوب فرهنگستان

درخت‌بینی که به عدسی و تجهیزات لیزری مجهز است

پس‌تابش‌ لیزری

laser retrofire

واژه‌های مصوب فرهنگستان

ارسال یا تابش باریکۀ لیزر به سمت نشانک دریافتی تهدید

جست‌وجوی متن

lyses

دیکشنری انگلیسی به فارسی

لیزر

lsc

دیکشنری انگلیسی به فارسی

لیزر

laster

دیکشنری انگلیسی به فارسی

لیزر

lassoer

دیکشنری انگلیسی به فارسی

لیزر

glasser

دیکشنری انگلیسی به فارسی

لیزر

جست‌وجوی هم‌آغاز

لیزر (فیزیک و نورشناسی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

laser

لیزر الکترون‌آزاد

free-electron laser

واژه‌های مصوب فرهنگستان

لیزری که محیط فعال آن به‌صورت باریکه‌ای از الکترون‌هاست که از میدانی مغناطیسی عبور می‌کند

لیزر پرتوگاما

gamma-ray laser, graser

واژه‌های مصوب فرهنگستان

افزاره‌ای فرضی که تابش همدوس الکترومغناطیسی در بازۀ طولِ‌موج‌های پنج‌هزارم تا نیم نانومتر تولید کند

لیزر پیوسته‌موج

continuous-wave laser

واژه‌های مصوب فرهنگستان

لیزری که تولید باریکۀ نور همدوس در آن بیش از 0/25 ثانیه دوام داشته باشد

لیزر پیوندی

junction laser

واژه‌های مصوب فرهنگستان

لیزری که در آن چشمۀ گسیل باریکه، پیوندگاه یک قطعۀ نیم‌رساناست

جست‌وجوی هم‌قافیه

کت بلیزر

دیکشنری فارسی به انگلیسی

blazer

لیپولیزر

واژه‌نامه آزاد

عمل زیبای که برای رفع چاقیهای موضعی و برطرف کردن چربیهای موضعی شکم، پهلوها و پائین کمر استفاده می شود

آنالیزر

واژه‌نامه آزاد

تحلیل گر

ترجمه مقاله