موتور میللنگبلندlong block engineواژههای مصوب فرهنگستانموتوری که هم طول بدنه و هم طول میللنگ آن در قیاس با موتورهای چهارسیلندر خطی و موتورهای خورجینی بلندتر است
کاوند لاگینLuggin probeواژههای مصوب فرهنگستانلولۀ مویین کوچکی که از برقکاف پُر شده باشد و، با قرار گرفتن در نزدیکی سطح فلز، بین فلز موردمطالعه و الکترود مرجع مسیر هدایت یونی برقرار کند متـ . لولۀ مویین لاگینـ هابر Luggin-Haber capillary
لین العریکةلغتنامه دهخدالین العریکة. [ ل َی ْ ی ِ نُل ْ ع َ ک َ ] (ع ص مرکب ) لدن الخلیقة. سلس الخلق . (منتهی الارب ). نرمخوی .
نرم گونهلغتنامه دهخدانرم گونه . [ ن َ گو ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) ملایم . لین العریکه : کوتوال این وقت قتلغتکین پدری بود مردی نرم گونه ولیکن به احتیاط. (تاریخ بیهقی ص 472).
نرم نهادلغتنامه دهخدانرم نهاد. [ ن َ ن ِ / ن َ ] (ص مرکب ) لین العریکه . نرم طبیعت . نرم مزاج : اگر بود دل مؤمن چو موم نرم نهادتو موم نیستی ای دل که سنگ خارائی .سعدی .
لدنلغتنامه دهخدالدن . [ ل َ ] (ع ص ) نرم از هر چیزی . ج ، لِدان ، لُدُن . (منتهی الارب ). مقابل صلب است چنانکه لین مقابل خشن است . رجوع به صلب شود .- رمح لدن ؛ نیزه ٔ نرم و لغزان . (منتهی الارب ).- لدن الخلیقة ؛ لین العریکة.
لینلغتنامه دهخدالین . (اِخ ) نام بزرگترین قریه ٔ واقع در کوره ٔ بین النهرین میان موصل و نصیبین . (از معجم البلدان ).
لینلغتنامه دهخدالین . (اِخ ) نام دهی است به مرو. محمدبن نصربن الحسن بن عثمان المزنی اللینی ، متوفی به سال 233 هَ . ق . منسوب بدانجاست . (از معجم البلدان ).
لینلغتنامه دهخدالین . (اِ) نام آوازی به یونانی که در مصر و فینیقیه و قبرس و غیره نیز خوانده میشده است . (ایران باستان ج 1 ص 514).
دبلینلغتنامه دهخدادبلین . [ دُ ] (اِخ ) دوبلین . دابلین . نام پایتخت کشور جمهوری ایرلند آزاد (آیر) است یعنی آن نیمه از جزیره ٔ ایرلند که بدولت انگلیس تعلق ندارد. دارای 468000 سکنه و در کنار دریای ایرلند واقع است .
دوالینلغتنامه دهخدادوالین . [ دَ ] (ص نسبی ) از دوال . تسمه ای چرمی . دوالی : عمید خراسان می آمد و ساختی دوالین بر اسب افکنده بود و قبایی و ردایی پوشیده . (اسرار التوحید چ صفا ص 97).نردبان پایه ٔ دوالین بودکز پی آن بلندبالین بود.
حرف لینلغتنامه دهخداحرف لین . [ ح َ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرف عله در حالتی که ساکن باشد. حرف مصوت . رجوع به حرف عله شود.
پولینلغتنامه دهخداپولین . [ پ ُ ی َ ] (فرانسوی ، ص نسبی ) در باب عملی اطلاق میشد که بوسیله ٔ آن طلبکاری می توانست الغای حکمی را که بدهکاری برای اثبات حق خود بتقلب صادر کرده است بخواهد.