مؤامرهفرهنگ فارسی عمید۱. مشورت کردن.۲. رایزنی.۳. (اسم) نوشتهای که سلاطین یا حکام دولتی به نام مٲمورینی که وجوهی از اموال دولتی را به نام خود ضبط کرده بودند صادر میکردند و به موجب آن رد آن اموال را از ایشان میخواستند.
مؤامرهفرهنگ فارسی معین(مُ مَ رَ) [ ع . مؤامرة ] 1 - (مص م .) مشورت کردن ، رأی زدن . 2 - (اِمص .) مشورت ، رایزنی . 3 - تحقیق ، مطالعه .
مؤمرةلغتنامه دهخدامؤمرة. [ م ُ ءَم ْ م َ رَ ] (ع ص ) قناة مؤمرة؛ نیزه ٔ باسنان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
مؤمرةلغتنامه دهخدامؤمرة. [ م ُءْ م َ رَ ] (ع ص ) مؤمر. افزون شده و متعددگشته . (ناظم الاطباء). || برکت یافته در نسل و اولاد. (منتهی الارب ). و رجوع به مؤمر شود.
مژگامرگیلغتنامه دهخدامژگامرگی . [ م َ م َ ] (اِ مرکب ) مرگ عام مانند وبا و طاعون . (انجمن آرا). مژگامژگی . (آنندراج ). مرگامرگی . رجوع به مرگامرگی شود.
مامیرالغتنامه دهخدامامیرا. (اِ) مامیر. ثؤلولی باشد درون گوشت معکوساً مدور و سفید. (بحرالجواهر، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ماگماگراییmagmatism 2واژههای مصوب فرهنگستاننظریهای که براساس آن بیشتر سنگهای گرانیت موجود در زمین حاصل تبلور ماگما هستند، نه محصول فرایند گرانیتی شدن