مؤنساتلغتنامه دهخدامؤنسات . [ م ُءْ ن ِ ] (ع اِ) جمیع اسلحه یا نیزه و خود و برگستوان و پاره آهن که بدان کناره ٔ کلاه خود را به حلقه های زره بر گردن بندند. || سپر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
مانستگیلغتنامه دهخدامانستگی . [ ن ِت َ / ت ِ ] (حامص ) شباهت و مشابهت . (ناظم الاطباء). مانندی . شباهت . مانسته بودن . و رجوع به مانسته شود.
ایتلاففرهنگ فارسی معین(اِ یْ تِ) [ ع . ائتلاف ] 1 - (مص م .) با هم شدن ، به هم پیوستن . 2 - الفت یافتن ، مؤانست یافتن . 3 - (اِمص .) الفت ، مؤانست ، پیوستگی .
ایناسفرهنگ نامها(تلفظ: inās) (عربی) (در قدیم) انس ، مؤانست ، انس دادن ، خو گرفتن ، انس یافتن ، دمسازی.