لغتنامه دهخدا
مخر. [ م َ ] (ع اِ) بنات مخر؛ ابرهای بهاری سپید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)... ابرهای تابستانی . (دهار). || (مص ) شکافتن کشتی آب را و آب زمین را. (زوزنی ) (ترجمان القرآن ). روان شدن کشتی یا پیش آمدن باد را در عین روانگی شکافتن آب را و بانگ کردن