ماستیکفرهنگ فارسی عمید۱. شیرۀ درخت مصطکی که در دندانپزشکی برای قالبگیری و در نقاشی برای جلا کاربرد دارد.۲. ملاتی مرکب از قیر و شن نرم که برای بستن شکافها و جلوگیری از رطوبت به کار میرود.
ماشاتوکلغتنامه دهخداماشاتوک . (اِخ ) دهی از دهستان حومه است که در بخش مرکزی شهرستان فومن واقع است و 208 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
چسبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت یشم، سریش، صمغ، ماستیک، سیلیکون جوش، لحیم خمیر، بتونه، ملاط، ساروج، آژند، سیمان، بتون، گچ، مصالح ساختمانی، روکار چسب آکواریوم، سیلیکون، چسب نواری، چسب مایع(دوقلو، قطرهای، ...)، تینر
مصالح ساختمانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی نی، آجر، خشت، خشت خام، سنگ، موزاییک، بلوک، بلوک سیمانی، تیرچه بلوک، کاشی، سرامیک سفالگری ملاط، آهک، ساروج، آژند، سنگ، سیمان، بتون، بتونآرمه، گچ، تیرآهن، ماسه، ماسهبادی، پوکه، کاهگل، اندود، ماستیک، چسب آجر، خشت پخته، آجر کف، آجر فشاری، آجرسفالی، آجر قرمز، آجر نسوز سنگ چینی، ترا
مصطکیلغتنامه دهخدامصطکی . [ م َ طَ ] (معرب ، اِ) (از یونانی ماستیخه ) صمغ زردرنگ که از درخت ضرو تراود. (یادداشت مؤلف ). یک نوع سم سقزی خوشبو و شبیه به کندر که آن را اراء و پلاجور و رماس و رماست و کیه نیز گویند و درخت آن را و کشک و ولمشک نامند. (ناظم الاطباء). صمغی است زردرنگ . (غیاث ) (آنندرا