مالحلغتنامه دهخدامالح . [ ل ِ ] (ع ص ) آب شور، لغت غیرفصیح است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آب شور، و اندک بکار رود. (از اقرب الموارد). || نبت مالح ؛ شورگیاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || شور و نمکین . (غیاث ) (آنندراج ) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || نمک سود: سمک مالح ؛ ماهی شور.
چمالهلغتنامه دهخداچماله . [ چ ُ ل َ / ل ِ ] (ص ) در تداول عامه ، به معنی پارچه یا لباس یا کاغذ ناصاف و پرچین و چروک . پارچه یا کاغذ درهم مالیده و در هم فشرده . مُچاله . مقابل صاف و صوف . و رجوع به مُچاله و چماله کردن شود.
مآلیهلغتنامه دهخدامآلیه . [ م َ لی ی َ / ی ِ ] (از ع ، ص نسبی ) منسوب به مآل . (ناظم الاطباء).- امور مآلیه ؛ چیزهای متعلق به آینده از معاش . (ناظم الاطباء).|| (مص جعلی ) دارای مآل بودن . (ناظم الاطباء).
مآلةلغتنامه دهخدامآلة. [ م َ ل َ ] (ع مص ) فربه و سطبر گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).