لغتنامه دهخدا
گوال . [ گ ُ ] (اِمص ) بالیدن و نمو کردن . (برهان ). بالیدگی و افزونی و نشوو نما. (رشیدی ). و رجوع به گوالیدن شود. || اندوختن . (لغت فرس ص 327). اندوختن و جمع نمودن . (برهان ). و رجوع به گوالیدن شود. || مالش ومالیدن ، اعم از آنکه چیزی را بر چ