ماهوارلغتنامه دهخداماهوار. [ ماه ْ ] (اِ مرکب ) به معنی ماهیانه باشد و آن علوفه ای است که آن را ماه در ماه به نوکران دهند. (برهان ). ماهواره . همان ماهانه است . و آن راماهیانه نیز گویند چنانکه مقرری سال را سالیانه گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا). ماهیانه و شهریه و علوفه ای که ماه بماه به نوکر دهن
ماهوارفرهنگ نامها(تلفظ: māhvār) (ماه + وار (پسوند شباهت)) ، مانند ماه ، شبیه به ماه ؛ (به مجاز) زیبا رو .
ماهیوارaerofoilواژههای مصوب فرهنگستانهر سطحی در سازههای هواگرد که طراحی آن بهنحوی است که نیروی بَراری افزون بر نیروی پَسار تولید کند تا در مصرف سوخت صرفهجویی شود
پروانۀ ماهیوارaerofil propellerواژههای مصوب فرهنگستانپروانهای که در ساخت آن علاوه بر رعایت اصول هندسی، اصول آئرودینامیکی نیز رعایت میشود
ماهواریلغتنامه دهخداماهواری . [ ماه ْ ] (اِ مرکب ) دخل در یک ماه . || ماهیانه و شهریه . (ناظم الاطباء).
ماهوارهلغتنامه دهخداماهواره . [ ماه ْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) ماهوار. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ماهیانه باشد که به نوکران دهند. (فرهنگ جهانگیری ). ماهیانه . مشاهره . سرماهی . مهواره . گویا در میان فارسی زبانان هند به معنی ماهیانه و ماهانه است . (یادداشت به خط مرحو
ماهوارهفرهنگ فارسی عمیددستگاهی که از زمین بهوسیلۀ موشک به فضا پرتاب میشود و در مدار زمین، ماه، یا سیارات دیگر قرار میگیرد و برای ارتباطهای تلفنی، تلویزیونی، عکسبرداری، هواشناسی، و پارهای امور دیگر استفاده میشود؛ قمر مصنوعی.
آیشینفرهنگ نامها(تلفظ: āy šin) (آیشین) ترکی به معنی مثل و مانند ماه و ماهوار ، شبیه ماه ؛ به مجاز زیبا .
ماهیانهلغتنامه دهخداماهیانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) آنچه ماه در ماه در وجه مواجب و مقرری به کسی دهند همچو سالیانه که سال در سال میدهند. (برهان ) (آنندراج ). مشاهره . شهریه . آنچه ماه به ماه از مقرری و مواجب به کسی دهند. (ناظم الاطباء). آنچه در ماه بر
وارلغتنامه دهخداوار. (پسوند) مانند. شبه . نظیر. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (جهانگیری ). واره . (جهانگیری ) (آنندراج ). وش . (یادداشت مؤلف ). وار به این معنی گاهی به صفت ملحق میشود و اغلب قید میسازد چون متنکروار و عاجزوار و گاهی به اسم عام می پیوندد وصفت یا قید می سازد چون فرزندوار،
ماهواریلغتنامه دهخداماهواری . [ ماه ْ ] (اِ مرکب ) دخل در یک ماه . || ماهیانه و شهریه . (ناظم الاطباء).
ماهوارهلغتنامه دهخداماهواره . [ ماه ْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) ماهوار. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ماهیانه باشد که به نوکران دهند. (فرهنگ جهانگیری ). ماهیانه . مشاهره . سرماهی . مهواره . گویا در میان فارسی زبانان هند به معنی ماهیانه و ماهانه است . (یادداشت به خط مرحو
ماهوارهفرهنگ فارسی عمیددستگاهی که از زمین بهوسیلۀ موشک به فضا پرتاب میشود و در مدار زمین، ماه، یا سیارات دیگر قرار میگیرد و برای ارتباطهای تلفنی، تلویزیونی، عکسبرداری، هواشناسی، و پارهای امور دیگر استفاده میشود؛ قمر مصنوعی.