ماهوتلغتنامه دهخداماهوت . (هندی ، اِ) یک نوع پارچه پشمینه ٔ کلفت پرزدار نفیس . (ناظم الاطباء). قسمی پارچه ٔ پرزدار ضخیم که از آن لباس و پرده و غیره دوزند.
ماهوتbroad clothواژههای مصوب فرهنگستان1. پارچهای پشمی یا فاستونی با طرح کجراه که سطحی نرم و براق و بافتی فشرده دارد 2. پارچهای پنبهای یا ابریشمی یا ریونی با طرح تافته که سطحی نرم دارد
ماهوت شکنلغتنامه دهخداماهوت شکن . [ ش ِ ک َ ] (اِ مرکب ) قسمی پارچه ٔ صخیم پنبه ای . نوعی جامه ٔ ضخیم نخی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
دیر ماعوثلغتنامه دهخدادیر ماعوث . [ دَ رِ ] (اِخ ) دیری در مغرب فرات است با آبادی کمی در اطراف . (از معجم البلدان ).
یارم ماهوتلغتنامه دهخدایارم ماهوت . [ رِ ] (اِمرکب ) مرکب از «یارم » به معنی نیم + «ماهوت » و یار ماهوت هم در لهجه ٔ عامه گویند و آن نوعی پارچه است .
ماهوتهلغتنامه دهخداماهوته . [ ت ِ ] (اِخ ) دهی از بخش آبدانان است که در شهرستان ایلام واقع است و 311 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
ماهوتیلغتنامه دهخداماهوتی . (ص نسبی ) منسوب به ماهوت .- کلاه ماهوتی ؛ کلاه که رویه ٔ آن از ماهوت است ، مقابل کلاه پوستی که رویه از پوست بره دارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ماهوت شکنلغتنامه دهخداماهوت شکن . [ ش ِ ک َ ] (اِ مرکب ) قسمی پارچه ٔ صخیم پنبه ای . نوعی جامه ٔ ضخیم نخی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
یارم ماهوتلغتنامه دهخدایارم ماهوت . [ رِ ] (اِمرکب ) مرکب از «یارم » به معنی نیم + «ماهوت » و یار ماهوت هم در لهجه ٔ عامه گویند و آن نوعی پارچه است .
ماهوتهلغتنامه دهخداماهوته . [ ت ِ ] (اِخ ) دهی از بخش آبدانان است که در شهرستان ایلام واقع است و 311 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
ماهوت پاک کنلغتنامه دهخداماهوت پاک کن . [ ک ُ ] (اِ مرکب ) آلتی است مرکب از دسته ٔ چوبین که به یک سو یا دو سوی آن موی دم اسب و غیره متصل کرده اند و به وسیله ٔ آن لباس و کلاه را پاک کنند. برس . شت . (از فرهنگ فارسی معین ).
ماهوت شکنلغتنامه دهخداماهوت شکن . [ ش ِ ک َ ] (اِ مرکب ) قسمی پارچه ٔ صخیم پنبه ای . نوعی جامه ٔ ضخیم نخی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ماهوتیلغتنامه دهخداماهوتی . (ص نسبی ) منسوب به ماهوت .- کلاه ماهوتی ؛ کلاه که رویه ٔ آن از ماهوت است ، مقابل کلاه پوستی که رویه از پوست بره دارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
یارم ماهوتلغتنامه دهخدایارم ماهوت . [ رِ ] (اِمرکب ) مرکب از «یارم » به معنی نیم + «ماهوت » و یار ماهوت هم در لهجه ٔ عامه گویند و آن نوعی پارچه است .