ورزرودلغتنامه دهخداورزرود. [ وَ ] (اِخ ) ماوراءالنهر است . (انجمن آرا). ماوراءالنهر که ترکستان باشد. (آنندراج ) (برهان ). وررود. ورازرود. رجوع به ورارود شود. || رودخانه ٔ ماوراءالنهر. (آنندراج ) (برهان ). رود آمو و ترکستان . (ناظم الاطباء).
غزنیانلغتنامه دهخداغزنیان . [ غ َ ن َ ] (اِخ ) دهی است در ماوراءالنهر. (منتهی الارب ). از قرای کش (کِس ّ) در ماوراءالنهر. (از معجم البلدان ).
ماوراءالنهریلغتنامه دهخداماوراءالنهری . [ وَ ئَن ْ ن َ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) منسوب به ماوراءالنهر. || اهل ماوراءالنهر. || زبان مردم ماوراءالنهر. || نوایی است از موسیقی قدیم گوشه ای از راست پنجگاه . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به ماوراالنهری شود.