مبالغلغتنامه دهخدامبالغ. [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) تمام رسنده در کار. (آنندراج ). ساعی و جاهد و رنجبر. و هر آنکه در کاری افراط کند و مبالغه نماید. (ناظم الاطباء).
مبالغلغتنامه دهخدامبالغ.[ م َ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ مبلغ. به محاوره ٔ فارسی مال راگویند. (آنندراج ). وجوه . پولها. (فرهنگ فارسی معین ). مبلغها و زرهای بسیار. (ناظم الاطباء) : تا به چهل سال که بالغ شودخرج سفرهاش مبالغ شود. نظامی .|| ج ِ م
مبلغلغتنامه دهخدامبلغ. [ م َ ل َ ] (ع مص ) به حد کمال و خوبی رسیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اِ) کمال و حد رسیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کمال رسیدن و حد رسیدن . (ناظم الاطباء). حد چیزی و نهایت آن . (از اقرب الموارد). حد و نهایت . (غیاث ). || جای رسیدن و مقام . (غیاث ). جای رسی
مبلغلغتنامه دهخدامبلغ. [ م ُ ب َل ْ ل ِ ] (ع ص ) رساننده . (غیاث ). رساننده و کسی که حکم و امر را بدیگران می رساند و ابلاغ می کند. (ناظم الاطباء). رساننده و کسی که پیام یا نامه با درود و جز آن را به دیگری می رساند. (از ذیل اقرب الموارد). رساننده ، آن که به دینی و مسلکی خواند. داعی . تبلیغ کنن
مبالغتلغتنامه دهخدامبالغت . [ م ُ ل َ غ َ ] (ع اِمص ) (از مبالغة عربی ) زیاده روی . اغراق . غلو : هر که دین او پاکتر و عقیده ٔ او صافی تردر بزرگداشت جانب ملوک و تعظیم فرمان ایشان مبالغت زیادت واجب بیند. (کلیله و دمنه ). پنجم مبالغت در کتمان راز خویش و از آن دیگران . (کلی
مبالغةلغتنامه دهخدامبالغة. [ م ُ ل َ غ َ ] (ع مص ) کوتاهی نکردن در کوشش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کوتاهی نکردن در کار و کوشش کردن و جهد و سعی نمودن . (ناظم الاطباء). کوشیدن در کاری و کوتاهی نکردن در آن . (از اقرب الموارد). و رجوع به مبالغت و ماده ٔ بعد شود.
مبالغهفرهنگ فارسی عمید۱. اغراق.۲. (ادبی) در بدیع، افراط و زیادهروی در مدح کسی یا چیزی تا جایی که محال به نظر نیاید، و اگر محال به نظر آید آن را غلو گویند.۳. [قدیمی] در امری کوشش کردن؛ در کاری کوشیدن.
مبالغهلغتنامه دهخدامبالغه . [ م ُ ل َ غ َ ] (ع اِمص ) (از «مبالغة» عربی ) سخت کوشیدن در کاری . (غیاث ). مأخوذ ازتازی ، کوشش و سعی و جهد و سعی بلیغ. (ناظم الاطباء). به پایان رسیدن جهد در کاری . اجتهاد در امری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || غلو. گزافه . گزافه کاری . گزافکاری . گزاف گوئی . غلو
حوالۀ پُستیpostal order, post office order, postal money order, bon de poste (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانسند پرداخت غیرقابلانتقال یا قابلانتقال برای مبالغ کم در ادارات پُستی برخی از کشورها
مبالغتلغتنامه دهخدامبالغت . [ م ُ ل َ غ َ ] (ع اِمص ) (از مبالغة عربی ) زیاده روی . اغراق . غلو : هر که دین او پاکتر و عقیده ٔ او صافی تردر بزرگداشت جانب ملوک و تعظیم فرمان ایشان مبالغت زیادت واجب بیند. (کلیله و دمنه ). پنجم مبالغت در کتمان راز خویش و از آن دیگران . (کلی
مبالغةلغتنامه دهخدامبالغة. [ م ُ ل َ غ َ ] (ع مص ) کوتاهی نکردن در کوشش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کوتاهی نکردن در کار و کوشش کردن و جهد و سعی نمودن . (ناظم الاطباء). کوشیدن در کاری و کوتاهی نکردن در آن . (از اقرب الموارد). و رجوع به مبالغت و ماده ٔ بعد شود.
مبالغهفرهنگ فارسی عمید۱. اغراق.۲. (ادبی) در بدیع، افراط و زیادهروی در مدح کسی یا چیزی تا جایی که محال به نظر نیاید، و اگر محال به نظر آید آن را غلو گویند.۳. [قدیمی] در امری کوشش کردن؛ در کاری کوشیدن.