مبتنیلغتنامه دهخدامبتنی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) بناکننده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). برآورنده ٔ خانه . (از منتهی الارب ). || آن که سبب بناکردن میگردد. (ناظم الاطباء). || بناشونده . (آنندراج ). || بنا کرده شده و برپا شده و افراشته شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
مبتنیلغتنامه دهخدامبتنی . [ م ُ ت َ نا ] (ع ص ) بنا برکرده شده . (آنندراج ). اسم مفعول از «ابتناء»، بنا کرده شده . مبنی . دکتر خیام پور آرد: «ابتنی » مانند مجرد خود که «بنی » باشد متعدی است . «فیومی » گوید: و بنیت البیت و غیره ابنیه و ابتنیته ، فانبنی مثل «بعثته فانبعث » و بنابراین وقتی که «مب