حبیبلغتنامه دهخداحبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن یزید انصاری . از بنی عمروبن مبذول است . وثیمة در کتاب ردة او را در زمره ٔ شهداء روز یمامه شمرده است . رجوع به الاصابة ج 1 ص 324 شود.
ادلینکلغتنامه دهخداادلینک . [ اِ دِ ] (اِخ ) ژِرار. حکاک مشهور، متولد به آنوِرس (1649 - 1707م .). لوئی چهاردهم او را بفرانسه خواند و احسان و اکرامی بغایت درباره ٔ او مبذول داشت و بعضویت آکادمی فرانسه نائل شد.
بخاعةلغتنامه دهخدابخاعة. [ ب َ ع َ ] (ع مص ) بُخوع . اقرار کردن و گردن نهادن حق را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اقرار بحق . (تاج المصادر بیهقی ). اقرار کردن مذعنی که نهایت جهد را در اذعان به حق مبذول دارد. (از اقرب الموارد).