مبراتلغتنامه دهخدامبرات . [ م َ ب َرْ را ] (ع اِ) ج ِ «مبرة». خیرات و اعمال خیر و دهشته . (ناظم الاطباء). نیکیها. اعمال خیر. کارهای نیک : ابن الجراح او را بفریفت و بطریق مهادات و ملاطفت و انواع مبرات بدست آورد و او را بکشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ <span class="hl" dir="
مبرودلغتنامه دهخدامبرود. [ م َ ] (ع ص ) ماءمبرود، آب سرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آن که سردی بر مزاج او غلبه دارد. ج ، مبرودین . آن که سردیش کرده باشد. مقابل محرور. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || خبز مبرود؛ نان که بر آن آب ریخته باشند. (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطب
مبروضلغتنامه دهخدامبروض . [ م َ ] (ع ص ) مرد محتاج گشته از بسیاری دهش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).
بریةلغتنامه دهخدابریة. [ ب ِرْ ری ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث بِرّی ، منسوب به بِرّ. و رجوع به بِرّ و بِرّی شود.- وجوه (وجوهات ) بریة ؛ نقدها که بر سبیل مبرات دهند. (یادداشت دهخدا).
دهشتهلغتنامه دهخدادهشته . [ دَ / دِ هَِ ت ِ ] (اِمص ) بخشش بی ریا و صدقه و خیرات و مبرات . (ناظم الاطباء). عطیه و بخشش . (آنندراج ). داشن . داشاد. عطا. دهشت . (از لغت فرس اسدی ).
نواجملغتنامه دهخدانواجم . [ ن َ ج ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ناجمة. رجوع به ناجمة و ناجمی شود : در اکتساب خیرات و احتساب مبرات ... و جد در اصلاح نواجم شر و نوابع فتنه بر عمیدالجیوش بیفزود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 288).
اتاواتلغتنامه دهخدااتاوات . [ اِ ] (ع اِ) ج ِ اِتاوَه : حق انعام آن دولت فراموش کرد و در انفاذ وظایف حمول و اتاوات به حضرت بخارا تقاعد و ابطا نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). در اکتساب خیرات و احتساب مبرات و رعایت رعیت و طرح اتاوات ... بر عمیدالجیوش بیفزود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
کوشیلغتنامه دهخداکوشی . (ترکی -مغولی ، اِ) علوفه و آذوقه و سیورسات . (فرهنگ فارسی معین ) : سلطان ارزروم قضای حقی را که او وقت محاصره ٔ اخلاط به مدد علوفه و کوشی نشانده ، به انواع مبرات و کرامات مخصوص شد. (تاریخ جهانگشا ج 2 ص <span clas