مبروزلغتنامه دهخدامبروز. [ م َ ] (ع ص ) نامه ٔ بازگشاده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نامه ٔبازگشاده و این از نوادر است . (از اقرب الموارد).
مبروصلغتنامه دهخدامبروص . [ م َ ] (ع ص ) پیس اندام . (آنندراج ). مبتلا به برص و پیسی اندام . (ناظم الاطباء).پیس اندام . مبتلی به برص .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به برص شود.
مبرزلغتنامه دهخدامبرز. [ م ُ ب َ ر رَ ] (ع ص ) ظاهر و روشن . (غیاث ). پیدا. پدیدار. (یادداشت دهخدا).