لغتنامه دهخدا
مبطن . [ م ُ ب َطْ طَ ] (ع ص ) باریک شکم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). رجل مبطن . باریک میان . (از مهذب الاسماء). مرد باریک شکم از گرسنگی . (ناظم الاطباء). || دزی در ذیل قوامیس عرب ذیل «بطن » آرد: لباس مُبَطَّن ، لباس لائی انداخته و پوشانده شد