متارکهلغتنامه دهخدامتارکه . [ م ُ رَ ک َ ] (ع مص ) ترک گفتگو و مناقشه و منازعه و مجادله بطور موقت . (ناظم الاطباء). ترک کردن . دست برداشتن از یکدیگر. || قطع رابطه با همسر خویش . و رجوع به متارکة و ماده ٔ بعد شود.
متارکهفرهنگ فارسی معین(مُ رِ کِ) [ ع . متارکة ] 1 - (مص م .) ترک جنگ ومخاصمه . 2 - (اِ.) جدایی زن و شوهر.
متارکةلغتنامه دهخدامتارکة. [ م ُ رَ ک َ ] (ع مص ) دست از یکدیگر بداشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد) (از تاج المصادر بیهقی ). || جفای یکدیگر بگذاشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مصالحه کردن در بیع. (از اقرب ا
مطارقةلغتنامه دهخدامطارقة. [ م ُ رَ ق َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر مطارقة. نعل مطارقة؛ دو نعل روی هم قرار داده شده و به هم دوخته . (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به ماده ٔ قبل و طراق شود.
مطارقةلغتنامه دهخدامطارقة. [ م ُ رَ ق َ ] (ع مص ) تو برتو دوختن و جامه بر هم پوشیدن . (تاج المصادر بیهقی ). جامه بر یکدیگر دوختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). طارق بین ثوبین ؛ اذا طابق بینها. (منتهی الارب ). طارق بین ثوبین ؛ لبس احدهما علی الاَّخر. (اقرب الموارد). طارق بین ثوبین مطارقة و طراقاً؛
متارکه کردنلغتنامه دهخدامتارکه کردن . [ م ُ رَ ک َ / ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ترک کردن . || دست برداشتن از یکدیگر. || رابطه ٔ خودرا با همسر خویش قطع کردن . و رجوع به متارکه شود.
متارکه کردنلغتنامه دهخدامتارکه کردن . [ م ُ رَ ک َ / ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ترک کردن . || دست برداشتن از یکدیگر. || رابطه ٔ خودرا با همسر خویش قطع کردن . و رجوع به متارکه شود.
متارکه کردنلغتنامه دهخدامتارکه کردن . [ م ُ رَ ک َ / ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ترک کردن . || دست برداشتن از یکدیگر. || رابطه ٔ خودرا با همسر خویش قطع کردن . و رجوع به متارکه شود.