متشرعهفرهنگ فارسی عمید۱. در دورۀ قاجار، مکتبی که توسط برخی فقهای شیعه برای مقابله با شیخیه ایجاد شد.۲. (صفت) = متشرع
متشرعلغتنامه دهخدامتشرع . [ م ُ ت َ ش َرْ رِ ] (ع ص ) واقف به امور شریعت و متدین و دیندار. (ناظم الاطباء). تابع شرع .
متسرعلغتنامه دهخدامتسرع . [ م ُ ت َ س َرْ رِ ] (ع ص ) شتابنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). چست و چالاک و جلد و زود. (ناظم الاطباء). و رجوع به تسرع شود.
فرقهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب مسلک، مرام، حزب، تیره، اخوان، دستهبندی غیرتشکیلاتی: حلقه، جرگه، محفل جماعت دستهبندی قبیلهای، فرق، احزاب سایر مسلکها، فرقههای مذهبی:اسماعیلیه، متشرعه، مذهب مالکی، پروتستان، باپتیسم، متدیسم، مذهب مزدکی مذهب اکثریت
تشریعلغتنامه دهخداتشریع. [ ت َ ] (ع مص ) بیان کردن راه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || به آبشخور آوردن . (زوزنی ). به آب آوردن شتران را که احتیاج به کشیدن دلو و ریختن آن در حوض نباشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فرورفتن در آ