متصالحلغتنامه دهخدامتصالح . [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) با هم آشتی کننده و نیکو نماینده . (آنندراج ). صلح کننده و آشتی کننده با یکدیگر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تصالح شود.
متصالحفرهنگ فارسی عمید۱. (حقوق) کسی که مالی یا ملکی از طرف کس دیگر به او مصالحه شود؛ کسی که در عقد صلح مالی را قبول میکند.۲. [قدیمی] کسی که با دیگری صلح و سازش کند.
صلحنامهلغتنامه دهخداصلحنامه . [ ص ُ م َ / م ِ ] (اِ مرکب )کتابی که دو کس یا دو گروه که با یکدیگر آشتی کرده اند نویسند و شرایط آشتی را در آن درج کنند. || قباله یا ورقه ای که صلح کننده برای متصالح نویسدو حدود چیزی را که بدو صلح کرده اند در آن نگارند.
دزکردنلغتنامه دهخدادزکردن . [ دُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در اصطلاح عامیانه در محاکم و مظالم ، فروختن چیزی را که قبلاً فروخته یا هبه کرده یا وقف کرده بوده است . ملکی وقف یا موهوب یا متصالح یا فروخته به دیگری را دوباره فروختن . (یادداشت مرحوم دهخدا).
ماللغتنامه دهخدامال . (ع اِ) خواسته . (ترجمان القرآن ) (دهار). خواسته و آنچه در ملک کسی باشد. ج ، اموال . (منتهی الارب ) (آنندراج ). هر چیز که در تملک کسی باشد. (از اقرب الموارد). هر آنچه در تصرف و در ید کسی باشد. خواسته و ثروت و دولت و توانگری . زر و ملک . (ناظم الاطباء). آنچه که در ملک کسی