متعارفلغتنامه دهخدامتعارف . [ م ُ ت َ رَ ] (ع اِ) محل شناسائی یکدیگر. (فرهنگ فارسی معین ) : و اگر چه در خدمت تو هیچ سابقه ای جز آن که در متعارف ارواح به معهد آفرینش رفته است و در سابق حال به مؤتلف جواهر فطرت افتاد دیگر چیزی ندارم ... (مرزبان نامه ، از فرهنگ فارسی ایضاً)
متعارفلغتنامه دهخدامتعارف . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) همدیگر را شناسنده . (آنندراج ). نیک معروف یکدیگر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || معمول و رایج و کثیرالاستعمال و مستعمل . (ناظم الاطباء). || مردم با خضوع و خشوع و مبادی آداب و خوش آمدگوی . (ناظم الاطباء). و رجوع به تعارف ش
ایستگاه متعارفregular stationواژههای مصوب فرهنگستانایستگاهی که از بین ایستگاههای تشکیلدهندۀ شبکۀ تلفن رادیویی هواـ زمین در مسیر برای برقراری ارتباط با هواگرد یا رهگیری ارتباطات هواگردها در شرایط عادی در نظر گرفته میشود
جملۀ متعارفregular period, normal periodواژههای مصوب فرهنگستانجملهای که عبارات آن طول زمانی یکسان دارد متـ . جملۀ متقارن symmetric period
سلاح متعارفconventional weaponواژههای مصوب فرهنگستانسلاحی که هستهای، میکربی، شیمیایی یا زیستی نباشد
متعارفهلغتنامه دهخدامتعارفه . [ م ُ ت َ رَ ف َ ] (ص نسبی ) مؤنث متعارف .- اصول متعارفه . رجوع به همین کلمه شود.- علوم متعارفه . رجوع به علوم شود.
متعارفیلغتنامه دهخدامتعارفی . [ م ُ ت َ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به متعارف .- اصول متعارفی ؛ در منطق و ریاضی قضایایی هستند که بنفسه معلوم اند و اثبات آنها احتیاج به قضیه ٔ دیگر ندارد. و به عبارت دیگر ذهن با قصد موضوع و محمول به ثبوت آنها حکم می کند. (از فرهنگ فارسی معین
متعارفیفرهنگ فارسی معین( ~.) [ ع - فا. ] (ص نسب .) منسوب به متعارف ، مربوط به متعارف : ؛اصول ~قضایایی هستند که به نفسه معلومند و اثبات آن ها احتیاج به قضیة دیگر ندارد.
متعارفهلغتنامه دهخدامتعارفه . [ م ُ ت َ رَ ف َ ] (ص نسبی ) مؤنث متعارف .- اصول متعارفه . رجوع به همین کلمه شود.- علوم متعارفه . رجوع به علوم شود.
متعارفیلغتنامه دهخدامتعارفی . [ م ُ ت َ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به متعارف .- اصول متعارفی ؛ در منطق و ریاضی قضایایی هستند که بنفسه معلوم اند و اثبات آنها احتیاج به قضیه ٔ دیگر ندارد. و به عبارت دیگر ذهن با قصد موضوع و محمول به ثبوت آنها حکم می کند. (از فرهنگ فارسی معین
ایستگاه متعارفregular stationواژههای مصوب فرهنگستانایستگاهی که از بین ایستگاههای تشکیلدهندۀ شبکۀ تلفن رادیویی هواـ زمین در مسیر برای برقراری ارتباط با هواگرد یا رهگیری ارتباطات هواگردها در شرایط عادی در نظر گرفته میشود
تایر بارمتعارفstandard load, SL, standard load tyreواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تایر سواری با بیشینۀ فشار باد 35 psi
تحلیل همبستگی متعارفcanonical correlation analysisواژههای مصوب فرهنگستانتحلیل همبستگی بین دو مجموعه از متغیرهای تصادفی متـ . همبستگی متعارف canonical correlation