متعاونلغتنامه دهخدامتعاون . [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) یکدیگر یاری کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). هم عهد در معاونت و یاری یکدیگر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعاون شود.
متهاونلغتنامه دهخدامتهاون . [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) سستی کننده . (غیاث ) (آنندراج ). کسی که حقیر می شمارد و غفلت می کند و سبک می گیرد. (ناظم الاطباء) : عامی متعبد پیاده رفته است و عالم متهاون سواره خفته . (گلستان ). به لهو و لعب مشغولند ودر ادای خدمت متهاون . (گلستان ). و
مطعونلغتنامه دهخدامطعون . [ م َ ] (ع ص ) درخسته به نیزه و مجروح به نیزه . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). سنان و نیزه زده شده . (آنندراج ). جراحت نیزه یافته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || عیب و خواری یا دهانیده شده . (غیاث ) (آنندراج ). مردود و مطرود و نامطبوع و فاسد و بیهوده و عیب دار و
متعاونةلغتنامه دهخدامتعاونة. [ م ُ ت َ وِ ن َ ] (ع ص ) زن کلان سال تندار. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زن میانه سال تنومند قوی هیکل . (ناظم الاطباء).
متعاونةلغتنامه دهخدامتعاونة. [ م ُ ت َ وِ ن َ ] (ع ص ) زن کلان سال تندار. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زن میانه سال تنومند قوی هیکل . (ناظم الاطباء).