متعدی

mote(a)'addi

معنی

۱. تعدی‌کننده؛ متجاوز.
۲. (ادبی) در دستور زبان، فعلی که برای کامل کردن معنی خود به مفعول نیاز دارد.

مترادف

۱. متجاسر، متجاوز
۲. جفاپیشه، خاطی، ستمگر، ظالم
۳. غیرلازم ≠ لازم

جست‌وجوی دقیق

متعدی

لغت‌نامه دهخدا

متعدی . [ م ُ ت َ ع َدْ دی ] (ع ص ) (از «ع دو») ستمگر و ظالم .(ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : و زجر متعدیان و آرامش اطراف به سیاست منوط. (کلیله و دمنه ). || کسی یا چیزی که بگذرد و تجاوز کند از دیگری . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب

متعدی

فرهنگ فارسی عمید

۱. تعدی‌کننده؛ متجاوز.۲. (ادبی) در دستور زبان، فعلی که برای کامل کردن معنی خود به مفعول نیاز دارد.

متعدی

دیکشنری فارسی به عربی

متعدي , مسبب , نشيط

متعدی

فرهنگ فارسی معین

(مُ تَ عَ دّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - تجاوز - کننده ، ستمگر. 2 - فعلی که تنها با فاعل معنای کامل ن داشته باشد و نیازمند به مفعول باشد.

متعدی

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. متجاسر، متجاوز ۲. جفاپیشه، خاطی، ستمگر، ظالم ۳. غیرلازم ≠ لازم

جست‌وجوی هم‌آوا

متحدی

لغت‌نامه دهخدا

متحدی . [ م ُ ت َ ح َدْ دی ] (ع ص ) برابری کننده در کاری . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). معتدل و میانه رو. (از فرهنگ جانسون ). || پارسا و پرهیزگار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تحدی شود.

متهدی

لغت‌نامه دهخدا

متهدی . [ م ُ ت َ هََ دْ دی ] (ع ص ) راه یابنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). کسی که راه می یابد. (ناظم الاطباء) : و در معالجه بیماران متهدی شدم . (کلیله و دمنه ). ورجوع به تهدی شود. || راهنمایی شده بواسطه ٔ خدا. || راست و درست . (نا

متهذی

لغت‌نامه دهخدا

متهذی . [ م ُ ت َ هََ ذْ ذی ] (ع ص ) زخم تباه و پاره پاره . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زخم شکافته شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تهذؤ شود.