متقصدلغتنامه دهخدامتقصد. [ م ُ ت َ ق َ ق َص ْ ص ِ ] (ع ص ) نیزه ٔ شکسته . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مرده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تقصد شود.
متقسطلغتنامه دهخدامتقسط. [ م ُ ت َ ق َس ْ س ِ ] (ع ص ) برابر قسمت نماینده چیزی را در خود. (آنندراج )(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مشغول به برابرقسمت کردن . (ناظم الاطباء). || بخش گیرنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). و رجوع به تقسط شود.
متقشطلغتنامه دهخدامتقشط. [ م ُ ت َ ق َش ْ ش ِ ] (ع ص ) هوائی که بی ابر گردد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آسمان صاف و بی ابر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تقشط شود.