متنازع

motanāze'

معنی

کسی که با شخص دیگر در نزاع و کشمکش باشد.

مترادف

۱. ستیزهگر، ستیزنده، دعوایی، مجادلهگر
۲. دشمن، عدو، خصم

جست‌وجوی دقیق

متنازع

لغت‌نامه دهخدا

متنازع . [ م ُ ت َ زِ ] (ع ص )همدیگر خصومت کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مشغول به نزاع و خصومت میان خود. (ناظم الاطباء). || از همدیگر گیرنده ٔ چیزی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). رجوع به تنازع شود.(ناظم الاطباء). مورد نزاع . آنچه بر سر تصاحب

متنازع

لغت‌نامه دهخدا

متنازع . [ م ُ ت َ زَ ] (ع ص ) نزاع کرده شده . مورد نزاع .

متنازع

فرهنگ فارسی عمید

چیزی که مورد نزاع قرار گیرد.

متنازع

فرهنگ فارسی عمید

کسی که با شخص دیگر در نزاع و کشمکش باشد.

متنازع

فرهنگ فارسی معین

(مُ تَ زِ) [ ع . ] (اِفا.) کسی که با دیگری در نزاع و کشمکش است .

جست‌وجوی هم‌آوا

متناجح

لغت‌نامه دهخدا

متناجح . [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) آن که خواب او راست باشد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). کسی که راست باشد خواب او. (ناظم الاطباء). و رجوع به تناجح شود.

متنازع فیه

فرهنگ فارسی عمید

آنچه مورد نزاع و کشمکش باشد.

متناجی

لغت‌نامه دهخدا

متناجی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) با هم راز گوینده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). با همدیگر راز گوینده و نجوا کننده . (ناظم الاطباء). رجوع به تناجی شود.

جست‌وجوی مشابه

متنازعین

لغت‌نامه دهخدا

متنازعین . [ م ُ ت َ زِ ع َ ] (ع ص ، اِ) خصمین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). طرفین دعوی . دو نزاع کننده .

متنازع فیه

فرهنگ فارسی عمید

آنچه مورد نزاع و کشمکش باشد.

جست‌وجوی متن

دادخواهی‌کننده

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: اخلاقیات دادخواهی‌کننده، متنازع، متداعی، مدعی، شاکی

contentious

دیکشنری انگلیسی به فارسی

متضاد، ستیزه جو، متنازع فیه، دعوایی، منازع، ستیز گر

شرخر

لغت‌نامه دهخدا

شرخر. [ ش َ خ َ ] (نف مرکب ) خریدار شر. کسی که در امور متنازع فیه با دادن وجهی به یکی از متداعیان حق او را بخرد و در همه ٔ مراحل تا حصول نتیجه ٔ نهائی خود را جانشین او سازد.

ذوالید

لغت‌نامه دهخدا

ذوالید. [ ذُل ْ ی َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) متصرف . (فقه ) آنکه بالفعل شی ٔ متنازع فیه را در دست و حیازت خویش دارد اعم از آنکه مالک واقعی باشد یا نه .

تافنا

لغت‌نامه دهخدا

تافنا. (اِخ ) رودی به الجزایر که بسال 1837 م . بین عبدالقادر وژنرال بوژو در سواحل این رود قراردادی منعقد گردید که در آن حدود الجزایر فرانسه و نواحی متنازع فیه با امیر مذکور معین گردید.

جست‌وجوی هم‌آغاز

متنازعین

لغت‌نامه دهخدا

متنازعین . [ م ُ ت َ زِ ع َ ] (ع ص ، اِ) خصمین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). طرفین دعوی . دو نزاع کننده .

متنازع فیه

فرهنگ فارسی عمید

آنچه مورد نزاع و کشمکش باشد.

درپیوند

بیشتر بدانید

متنازع

motanāze'

معنی

مترادف

جست‌وجوی دقیق

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

فرهنگ فارسی عمید

فرهنگ فارسی عمید

فرهنگ فارسی معین

جست‌وجوی هم‌آوا

لغت‌نامه دهخدا

فرهنگ فارسی عمید

لغت‌نامه دهخدا

جست‌وجوی مشابه

لغت‌نامه دهخدا

فرهنگ فارسی عمید

جست‌وجوی متن

فرهنگ فارسی طیفی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

جست‌وجوی هم‌آغاز

لغت‌نامه دهخدا

فرهنگ فارسی عمید