متنزهلغتنامه دهخدامتنزه . [ م ُ ت َ ن َزْ زَه ْ ] (ع اِ) جای مطبوع و دلگشا و زیبا. (از فرهنگ جانسون ). جای خوش نما و خوش آیند و دلپذیر و تفرجگاه . (ناظم الاطباء) . نزهت جای . ج ، متنزهات . (مهذب الاسماء).نزهت گاه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : موضعی به غایت نزه و خرم و
متنزهلغتنامه دهخدامتنزه . [ م ُ ت َ ن َزْ زِه ْ ] (ع ص ) پاک و پاکیزه و عاری از بدی و آلایش . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). رجوع به تنزه شود.
متنزهدیکشنری عربی به فارسیپارک , باغ ملي , گردشگاه , پرديز , شکارگاه محصور , مرتع , درماندگاه اتومبيل نگاهداشتن , اتومبيل را پارک کردن , قرار دادن
متنجحلغتنامه دهخدامتنجح . [ م ُ ت َ ن َج ْ ج ِ ] (ع ص ) روائی خواهنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که روایی و آسانی میخواهد. (ناظم الاطباء). رجوع به تنجح شود. || کامیاب و بهره مند. (ناظم الاطباء).
متنجعلغتنامه دهخدامتنجع. [ م ُ ت َ ن َج ْ ج ِ ] (ع ص ) به طلب آب و علف شونده .(آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جوینده ٔ آب و علف . (ناظم الاطباء). و رجوع به تنجع شود.
متنزعلغتنامه دهخدامتنزع . [ م ُ ت َ ن َزْ زِ ] (ع ص ) شتابان . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تنزع شود.
مطنزةلغتنامه دهخدامطنزة. [ م َ ن َ زَ ] (ع ص ) بی خیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یقال هم مطنزة؛ ای جماعة لاخیر فیهم هینة انفسهم علیهم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
متناجیلغتنامه دهخدامتناجی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) با هم راز گوینده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). با همدیگر راز گوینده و نجوا کننده . (ناظم الاطباء). رجوع به تناجی شود.