متواصللغتنامه دهخدامتواصل . [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) پیوستگی کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پیوسته و به یکدیگر بند کرده شده و پیوسته و متصل با دیگری . و رجوع به تواصل شود. || رسیده . || بیرون آمده . (ناظم الاطباء).
متوسللغتنامه دهخدامتوسل . [ م ُ ت َ وَس ْ س ِ ] (ع ص ) نزدیکی جوینده به چیزی و به کاری . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). نزدیکی یابنده به چیزی و کننده ٔ کاری که بدان نزدیکی و تقرب و منزلت یابد. (از اقرب الموارد). دست به دامان کسی زننده و کسی را شفیع کننده و کسی را واسطه و میانجی قرار دهنده . (نا
متوصللغتنامه دهخدامتوصل . [ م ُ ت َ وَص ْ ص ِ ] (ع ص ) نعت از توصل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پیوستگی جوینده .به لطف . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شایق به متحد گردیدن و پیوسته شدن . و رجوع به توصل شود. || متصل و متحد و پیوسته . || دارای علاقه و رسیده و متعلق . (ناظم الا
ابوعلیلغتنامه دهخداابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) فضیل بن عیاض بن مسعودبن بشر تمیمی بالولاء الطالقانی الاصل الفندینی . مولد او به ابیورد و بقولی بسمرقند و منشاء وی ابیورد بود. و اصل او از طالقان خراسان و فندین قریه ای از مرو است . و سپس بکوفه شد و در آنجا استماع حدیث کرد و از آنجا بمکه رفت و تا پای