متوالیاًلغتنامه دهخدامتوالیاً. [ م ُ ت َ یَن ْ ] (ع ق ) از پی هم و پی در پی و بدون انقطاع . (ناظم الاطباء).
متوالیلغتنامه دهخدامتوالی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) پیاپی شونده و پی در پی آینده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ). پیاپی و پی در پی و پیوسته و متصل و متعاقب و مسلسل . (ناظم الاطباء). فرهنگستان ایران پیاپی را بجای این کلمه پذیرفته است . و رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران شود <span class="hl"
اتصالاًلغتنامه دهخدااتصالاً. [ اِت ْ ت ِ لَن ْ ] (ع ق ) پیوسته . استمراراً. متوالیاً. علی التوالی . متعاقباً.
پشت سرهملغتنامه دهخداپشت سرهم . [ پ ُ ت ِ س َ رِ هََ ] (ق مرکب ) دُمادُم . پیاپی . پی درپی . متتابع. متوالی . متوالیاً.
علی التوالیلغتنامه دهخداعلی التوالی . [ ع َ لَت ْ ت َ ] (ع ق مرکب ) پی درپی . پی هم . از عقب هم . مسلسلاً. (ناظم الاطباء). متوالیاً.