متوفرلغتنامه دهخدامتوفر. [ م ُ ت َ وَف ْ ف ِ ] (ع ص ) بسیار وفراوان و متعدد و افزون . (ناظم الاطباء). || تمام دریافته . به تمام حق رسیده : و او را دقایق علم و حکمت تعلیم کند و به عدل و فضل محتظی و متوفر گرداند. (سندبادنامه ص 44). سندباد
متوافرلغتنامه دهخدامتوافر. [ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص ) بسیار و فراوان و وافر. ج ،متوافرون . یقال هم متوافرون ، ایشان بسیاراند. (ناظم الاطباء). بسیار. (آنندراج ). بسیار. کثیر. فراوان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به توافر شود.
متفارلغتنامه دهخدامتفار. [ م ُ ت َ فارر ] (ع ص ) فراری وگریزنده از یکدیگر. (ناظم الاطباء). از همدیگر گریزنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
متفرلغتنامه دهخدامتفر. [ م ُ ت َف ْ ف ِ ] (ع ص ) افزون شونده . (آنندراج ). بسیار و فراوان و افزون شده . (ناظم الاطباء).
متفرلغتنامه دهخدامتفر. [ م ُ ف َ ] (ع ص ) کشتزاری که گیاه آن نابالیده چریده شود. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مُتفَرَة. (محیطالمحیط). و رجوع به متفرة شود.