متکالغتنامه دهخدامتکا. [ م ُت ْ ت َ ] (ع اِ) (از «وک ء») تکیه گاه (غیاث ) (آنندراج ) (دهار). تکیه جای و تکیه گاه . (ناظم الاطباء). تکیه جای . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) . ج مُتَّکات . (اقرب الموارد). تکیه گاه . پشتی . آنچه بدو تکیه کنند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :</s
متکاءلغتنامه دهخدامتکاء. [ م َ ] (ع ص ) زن ختنه ناکرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از بحر الجواهر). || زن که هر دو راهش یکی شده باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). || زن که ضبط بول نتواند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطب
مله متکالغتنامه دهخدامله متکا. [ م َ ل َ م ُت ْ ت َ ] (اِخ ) از روستاهای لاریجان است . (از سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 115).
متکأکیلغتنامه دهخدامتکأکی ٔ. [ م ُ ت َ ک َءْ ک ِءْ ] (ع ص ) (از «ک ء ک ءْ») مرد پستک . (منتهی الارب ). کوتاه و قصیر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
متکاصلغتنامه دهخدامتکاص . [ م ُ ت َ کاص ص ] (ع ص ) با هم انبوهی نماینده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد). رجوع به تکاص شود.
متکاوحلغتنامه دهخدامتکاوح . [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) با یکدیگر مروسنده در شر و بدی . (آنندراج )(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نامهربان و بر همدیگر ستم کننده . (ناظم الاطباء). رجوع به تکاوح شود.
متکاظلغتنامه دهخدامتکاظ. [م ُ ت َ کاظظ ] (ع ص ) از حد گذراننده دشمنی را به همدیگر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). رجوع به تکاظ شود.
متکاثرلغتنامه دهخدامتکاثر. [ م ُ ت َ ث ِ ] (ع ص ) با همدیگر نبردکننده در بسیاری مال . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تکاثر شود. || افزون . || افزوده . || متزاید. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
متکاصلغتنامه دهخدامتکاص . [ م ُ ت َ کاص ص ] (ع ص ) با هم انبوهی نماینده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد). رجوع به تکاص شود.
متکاوحلغتنامه دهخدامتکاوح . [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) با یکدیگر مروسنده در شر و بدی . (آنندراج )(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نامهربان و بر همدیگر ستم کننده . (ناظم الاطباء). رجوع به تکاوح شود.
متکاظلغتنامه دهخدامتکاظ. [م ُ ت َ کاظظ ] (ع ص ) از حد گذراننده دشمنی را به همدیگر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). رجوع به تکاظ شود.
متکاثرلغتنامه دهخدامتکاثر. [ م ُ ت َ ث ِ ] (ع ص ) با همدیگر نبردکننده در بسیاری مال . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تکاثر شود. || افزون . || افزوده . || متزاید. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
متکاتملغتنامه دهخدامتکاتم . [ م ُ ت َ ت ِ ] (ع ص ) پنهان کننده ٔ راز از همدیگر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). رجوع به تکاتم شود.
مله متکالغتنامه دهخدامله متکا. [ م َ ل َ م ُت ْ ت َ ] (اِخ ) از روستاهای لاریجان است . (از سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 115).