متیمنلغتنامه دهخدامتیمن . [ م ُ ت َ ی َم ْ م ِ ] (ع ص ) متبرک و با برکت . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به تیمن و ماده ٔ بعد شود.
مثمنلغتنامه دهخدامثمن . [ م ُ ث َم ْ م ِ ] (ع ص ) کسی که چیزهای هشت سو و هشت گوشه می سازد. (ناظم الاطباء).
مثمنلغتنامه دهخدامثمن . [ م ُ ث َم ْ م َ ] (ع ص ) هشت شده . هشت تا شده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || دارای هشت رکن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || هشت سو.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هشت پهلو. (غیاث ) (آنندراج ). نزد مهندسین سطحی که دارای هشت ضلع مسا
مثمنلغتنامه دهخدامثمن . [ م ُ م ِ ] (ع ص ) شخصی که شتران خود را در هشت روز یک بار آب دهد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که دارای شتران ثِمن باشد یعنی هشت روز یک نوبت آب خورنده . (ناظم الاطباء). و رجوع به اثمان شود. || آنکه بهای بسیار به هرچیز می دهد. (ناظم الاطباء) (از ف
مثمنلغتنامه دهخدامثمن . [ م ُ م ِ /م ُ ث َم ْ م َ ] (ع ص ) مبیع. (منتهی الارب ) (آنندراج ). چیزی که قیمت آن تعیین شود. (از اقرب الموارد). فروخته شده و مبیع. (ناظم الاطباء). متاع . کالا. آنچه را که در برابر ثمن و بها و قیمت نهاده اند خریدن و فروختن را. مقابل ث
متیمناتلغتنامه دهخدامتیمنات . [ م ُ ت َ ی َم ْ م ِ ] (ع ص ، اِ) برکت ها و چیزهای بابرکت . (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
متیمناتلغتنامه دهخدامتیمنات . [ م ُ ت َ ی َم ْ م ِ ] (ع ص ، اِ) برکت ها و چیزهای بابرکت . (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.