ترجمه مقاله

مثل

masal

۱. کلامی کوتاه و کلیشه‌ای برای بیان معنایی عمیق که میان مردم مشهور است؛ داستان؛ ضرب‌المثل.
۲. نمونه؛ مثال.
۳. صفت؛ حالت.
۴. [قدیمی] قصه؛ داستان.
⟨ مثل سائر: [قدیمی] مثلی که میان مردم رایج باشد و همه‌کس بگوید؛ ضرب‌المثل.
⟨ مثل زدن: (مصدر لازم)
۱. ذکر کردن به‌موقع مَثَل.
۲. ذکر کردن مثال.
۳. [قدیمی] تشبیه کردن.

۱. الگو، تالی، جفت، جور، داستان، زبانزد، شبه، شبیه، عدیل، قبیل، قرین، کفو، مانند، مشابه، نظیر، نمونه، همال، همانند، همتا
۲. حکم، فرمان
۳. تصویر، تمثال
۴. مثلها

مانند، نمونه

ترجمه مقاله