مثوباتلغتنامه دهخدامثوبات . [ م َ ] (ع اِ) عوضهای نیکی و جزای نیکی و این کلمه جمع مثوبة است ... (غیاث ) (آنندراج ). ج ِ مثوبة. اجور. مزدها. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اگر در معالجت ایشان برای حسبت سعی پیوسته آید ... اندازه ٔ خیرات و مثوبات آن که تواند شناخت . (کلیله و
متوبدلغتنامه دهخدامتوبد. [ م ُ ت َوَب ْ ب ِ ] (ع ص ) سخت چشم زخم رساننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بی آسایش و بدبخت در زندگانی . (ناظم الاطباء).
مثوبتلغتنامه دهخدامثوبت . [ م َ ب َ ] (ع اِ) جزای نیکی . (غیاث ) : رب العالمین گوید گواهی شان قبول کردم و حکم کردم بیگانگان را سیاست و عقوبت و دوستان را مثوبت و رحمت . (کشف الاسرار ج 2 ص 529).پذرفته
مطایباتلغتنامه دهخدامطایبات . [ م ُ ی َ / ی ِ ] (ع اِ) ج ِ مطایبة و مطایبت . رجوع به همین کلمات شود.
تحری افتادنلغتنامه دهخداتحری افتادن . [ ت َ ح َرْ ری اُ دَ ] (مص مرکب ) طلب کرده شدن : اگر در معالجت ایشان برای حسبت سعی پیوسته آید و صحت و ... ایشان تحری افتد اندازه ٔ خیرات و مثوبات آن که تواند شناخت ؟ (کلیله و دمنه ).
مثوبةلغتنامه دهخدامثوبة. [ م َ ب َ / م َث ْ وَ ب َ ] (ع اِ) پاداش نیکی . (دهار). پاداش به نیکی . (ترجمان القرآن ). پاداش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پاداش و جزا. (ناظم الاطباء). ثواب . (اقرب الموارد). جزای نیکی و اجرت عبادت در آخرت . (غیاث ). اجر و مزد. ج ، م
مدخرلغتنامه دهخدامدخر. [ م ُدْ دَ خ َ ] (ع ص ) (از «ذ خ ر») نهاده . برنهاده . اندوخته . ذخیره شده . الفغده . الفنجیده . بیلفغده . بیلفنجیده . (یادداشت مؤلف ). نعت مفعولی است از ادخار. رجوع به ادخار شود : غنایم دنیوی که به دست نهب و تاراج اندوخته می شد با مثوبات اخروی
غازیلغتنامه دهخداغازی . (اِخ ) لقب یمین الدوله سلطان محمود غزنوی : در محرم سنه ٔ اثنی و تسعین وثلثمائة (392 هَ . ق .) به جنگ جیتال (چیپال ) هیتال رفت و او را اسیر کرد و امان داد و خراج بستد اما چون عادت هندوان چنان بود که پادشاهی که ده نوبت در دست مسلمانان اس
برکاتلغتنامه دهخدابرکات . [ ب َ رَ ] (ع اِ) ج ِ بَرَکة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی )(ناظم الاطباء). افزایش و زیادت و نیکبختی ها. (از آنندراج ). برکت ها و افزایش ها. (ناظم الاطباء) : چون کارها بدین نیکوئی رفت برکات این اعقاب