نزدیکشوندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت دیکشونده، آینده، معلق، مماس، مجانب، نزدیک، متقارب تقریبی، تخمینی
متقاربفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت متقارب، همگرا، تانژانت، تانژانتمانند، هرمشکل مماس، مجانب، نزدیکشونده کانونی
ولتاژ اولیهprimary voltageواژههای مصوب فرهنگستانمجانب قلة ولتاژ بارگذاری در برداشت قطبش القایی که در گیرندة حوزة زمان (time-domain receiver) مشاهده میشود