مجتنبلغتنامه دهخدامجتنب . [ م ُ ت َ ن ِ ] (ع ص ) از چیزی دوری کننده . (غیاث ) (آنندراج ). دوری جوینده . دوری کننده . اجتناب کننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دورشونده از چیزی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || پرهیزکننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آنکه پرهیز می کند از
مجتنبلغتنامه دهخدامجتنب . [ م ُ ت َن َ ] (ع ص ) احترازشده و پرهیزشده . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || نکوهیده . (ناظم الاطباء).
پرهیزندهلغتنامه دهخداپرهیزنده . [ پ َزَ دَ / دِ ] (نف ) دوری کننده . مُجتَنِب . حَذَرکننده . محتذر. محتاط. آژیر. || نگهبان . حافظ.
شیطانی شدنلغتنامه دهخداشیطانی شدن . [ ش َ /ش ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، احتلام . محتلم گشتن . حلم . خواب دیدن . جنب شدن در خواب . محتلم شدن در خواب ، و آن بیشتر پسران را دست دهد. (یادداشت مؤلف ). کنایه از محتلم شدن است . (آنندراج ) :</s
محترزلغتنامه دهخدامحترز. [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) آگاه و خبردار و هوشیار و دوراندیش . (ناظم الاطباء). || دوری گزیننده . پرهیزکننده و خویشتن را نگهدارنده . (آنندراج ) (غیاث ) : بیار باده کجا بهتر است باده هنوزکه تو به باده ز چنگ زمانه محترزی .
معطوفلغتنامه دهخدامعطوف . [ م َ ] (ع ص ) پیچانیده شده . (غیاث ) (آنندراج ). پیچیده شده . (ناظم الاطباء) : سزاوارتر چیزی که زبان گوینده بدان مشعوف باشد و عنان جوینده بدان معطوف حمد و ثنای باری جلت قدرته ... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران