مجددلغتنامه دهخدامجدد. [ م ُ ج َدْدَ ] (ع ص ) کساء مجدد؛ چادری که خطوط مختلفه دارد. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) گلیمی که خطوط مختلفه دارد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ناقة مجددالاخلاف ؛ ناقه ای که پستانش از پستان بند ریش گردیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || از سر نو
مجددلغتنامه دهخدامجدد. [ م ُ ج َدْدِ ] (ع ص ) از سر نو کننده کاری را. (آنندراج ) (غیاث ) (از منتهی الارب ). از سر نو پیدا کننده . تجدید کننده . (ناظم الاطباء). نوکننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || بافنده ٔ گلیم الوان و خطدار و رنگارنگ . (ناظم الاطباء). || در اصطلاح علمای دین یکی از اکابر
مجدتلغتنامه دهخدامجدت . [ م َ دَ] (از ع ، اِمص ) مجد. بزرگواری . بزرگی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : دوحه ٔ معارف افسرده ، کوکب مجدت آفل . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 443).
مجضضلغتنامه دهخدامجضض . [ م ُ ج َض ْ ض ِ ] (ع ص ) سخت دونده . (آنندراج ) (ازمنتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). کسی که سخت میدود. (ناظم الاطباء). || آماده برای جنگ . (ناظم الاطباء). آهنگ کننده به جنگ . (از منتهی الارب ).
بازاریابی مجددremarketingواژههای مصوب فرهنگستاناقدام شرکتها برای معرفی دوبارة کالا یا خدمات به بازار، در زمان کاهش فروش
تماس مجددcall-backواژههای مصوب فرهنگستاناقدام مجدد برای تماس با واحدهای نمونهای که در اقدام اول تماس با آنها امکانپذیر نبوده است
مجدداًلغتنامه دهخدامجدداً. [ م ُج َدْ دَ دَن ْ ] (ع ق ) از سر نو. (آنندراج ). دوباره و بار دیگر و از نو و از سر نو و باز. (ناظم الاطباء): اسماعیل خان و سرکردگان مجدداً برای ملاقات شاهزاده رفته ... (مجمل التواریخ گلستانه ص 208).
مجدداًلغتنامه دهخدامجدداً. [ م ُج َدْ دَ دَن ْ ] (ع ق ) از سر نو. (آنندراج ). دوباره و بار دیگر و از نو و از سر نو و باز. (ناظم الاطباء): اسماعیل خان و سرکردگان مجدداً برای ملاقات شاهزاده رفته ... (مجمل التواریخ گلستانه ص 208).
بازاریابی مجددremarketingواژههای مصوب فرهنگستاناقدام شرکتها برای معرفی دوبارة کالا یا خدمات به بازار، در زمان کاهش فروش
تماس مجددcall-backواژههای مصوب فرهنگستاناقدام مجدد برای تماس با واحدهای نمونهای که در اقدام اول تماس با آنها امکانپذیر نبوده است