مجلبهفرهنگ فارسی معین(مَ لَ بَ یا بِ) [ ع . مجلبة ] 1 - (مص م .) به سوی خود کشیدن ، جلب کردن . 2 - (اِ.) وسیلة جلب .
مجلبةلغتنامه دهخدامجلبة. [ م َ ل َ ب َ ] (ع ص ) سبب کشیدن و برابر آوردن چیزی . ج ، مَجالِب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنچه می کشد و سبب کشیدن می گردد و چیزی می آورد و گویند: حسن الخلق مجلبة للمودة؛ یعنی نیکویی خوی دوستی را می کشدو می آورد. (ناظم الاطباء). سبب کشیدن و برآوردن چیزی . (یادداشت
مجلبةلغتنامه دهخدامجلبة. [ م ُ ج َل ْ ل ِ ب َ ] (ع ص ) امراءة مجلبة؛ زن بسیارفریاد بیهده گوی بدخوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
مجالبلغتنامه دهخدامجالب . [ م َ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ مَجلَبَة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به مجلبة شود.
مجلبةلغتنامه دهخدامجلبة. [ م ُ ج َل ْ ل ِ ب َ ] (ع ص ) امراءة مجلبة؛ زن بسیارفریاد بیهده گوی بدخوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
مجلبةلغتنامه دهخدامجلبة. [ م َ ل َ ب َ ] (ع ص ) سبب کشیدن و برابر آوردن چیزی . ج ، مَجالِب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنچه می کشد و سبب کشیدن می گردد و چیزی می آورد و گویند: حسن الخلق مجلبة للمودة؛ یعنی نیکویی خوی دوستی را می کشدو می آورد. (ناظم الاطباء). سبب کشیدن و برآوردن چیزی . (یادداشت