ابوالخیرلغتنامه دهخداابوالخیر. [ اَ بُل ْ خ َ ] (اِخ ) مجیب الدین (شیخ ...). رجوع به مجیب الدین ... شود.
طبیلغتنامه دهخداطبی . [ طَ بی ی ] (ع ص ) خِلف ُ طَبی ٌ؛ سر پستان مجیب که همواره شیر آید. (منتهی الارب ).
سایلفرهنگ مترادف و متضاد۱. فقیر، گدا، متکدی، ونگ، دریوزه، مفلس ≠ بینیاز، غنی ۲. پرسشگر، پرسنده ≠ جوابگو، مجیب، پاسخده ۳. جاری، روان، سیلانکننده
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شهاب بن جمال عبداﷲ بن احمدبن علی فاکهی . او راست : مجیب الندا که در سال 924 هَ . ق . از آن فراغت یافته است .