محافظلغتنامه دهخدامحافظ. [ م ُ ف ِ ] (ع ص ) نگهبانی کننده . (آنندراج ). نگهبان . (ناظم الاطباء). حافظ. حفیظ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پاسبان و حارس . || دستگیر و حامی . || فرمان گزار. || حاکم . || ناظر. (ناظم الاطباء).
ساکتکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی کننده، صداخفهکن، پوزهبند، سوردین محافظ گوش، گوشگیر روانساز
گوشبانhearing protection device, HPD, ear defenderواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای حفاظتی که با پوشاندن گوش یا بستن مجرای گوش بیرونی خطر اُفت شنوایی نوفهزاد را کاهش میدهد متـ . محافظ شنوایی hearing protector محافظ گوش ear protector
محافظلغتنامه دهخدامحافظ. [ م ُ ف ِ ] (ع ص ) نگهبانی کننده . (آنندراج ). نگهبان . (ناظم الاطباء). حافظ. حفیظ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پاسبان و حارس . || دستگیر و حامی . || فرمان گزار. || حاکم . || ناظر. (ناظم الاطباء).
محافظلغتنامه دهخدامحافظ. [ م ُ ف ِ ] (ع ص ) نگهبانی کننده . (آنندراج ). نگهبان . (ناظم الاطباء). حافظ. حفیظ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پاسبان و حارس . || دستگیر و حامی . || فرمان گزار. || حاکم . || ناظر. (ناظم الاطباء).
پوشش محافظprotective coating, protective finishingواژههای مصوب فرهنگستانپوششی سطحی که از قطعه در برابر سایش و خوردگی و اکسایش محافظت میکند
تسمۀ محافظprotector plyواژههای مصوب فرهنگستاندر ساختار چهارتسمهای، بالاترین تسمۀ سیمی که از سه تسمۀ دیگر محافظت میکند