محتبیلغتنامه دهخدامحتبی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از احتباء. کسی که در خودپیچد جامه را یا پشت و ساقین را با فوطه بندد. (منتهی الارب ). آنکه ساقین را با فوطه بندد. (آنندراج ).
مهتابیلغتنامه دهخدامهتابی . [ م َ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) منسوب به تابش و پرتو ماه . (ناظم الاطباء). به رنگ مهتاب . بی رنگ . کم رنگ . || چیزی به مهتاب رسیده چنانکه کتان مهتابی یعنی کتان مهتاب رسیده ، ای کتان شق گردیده . || رنگ شکسته . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). زرد کمرنگ شبیه به مهتاب . || عمارتی
مهتابیفرهنگ فارسی عمید۱. روشن (از نور ماه).۲. (اسم، صفت) نوعی لامپ استوانهای؛ لامپ فلورسنت.۳. (اسم) ایوان جلو عمارت.