محرماتلغتنامه دهخدامحرمات . [ م ُ ح َرْ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ محرمة. (ناظم الاطباء) : و پشت بر محظورات و محرمات شرع کرده . (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 1). || ج ِ محرمة. زنانی که به علت نسب ، مصاهره ، رضاع ، لعان ، قذف ، زنا و لواط تزویج
محرماتفرهنگ فارسی معین(مُ حَ رَّ) [ ع . ] (اِ مف .) 1 - چیزهای حرام . 2 - زنان حرم . 3 - در فارسی جامة راه راه الوان . ج . محرمه (محرم ).
محرمیتلغتنامه دهخدامحرمیت . [ م َ رَ می ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) محرم بودن . محرمی . رازداری : و عقل مرد را به هشت خصلت بتوان شناخت ... چهارم موضع شناختن راز و وقوف بر محرمیت دوستان . (کلیله و دمنه ). رجوع به محرم شود. || خویشی . حرام بودگی نکاح به سبب خویشی نزدیک .
معرمضلغتنامه دهخدامعرمض . [ م ُ ع َ م ِ ] (ع ص ) ماء معرمض ؛ آب با چغزلاوه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
عفتفرهنگ فارسی معین(عِ فّ) [ ع . ] (اِمص .) احتراز از محرمات خصوصاً از شهوات . پاکدامنی ، پرهیزگاری ، پارسایی .
ورعفرهنگ فارسی عمید۱. دوری کردن از گناه؛ پرهیزکاری؛ پارسایی.۲. (تصوف) دوری کردن از شبهات از ترس ارتکاب محرّمات.
اباحتیفرهنگ فارسی معین(اِ حَ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) اباحی ؛ ملحدی که همه چیز را مباح شمارد و انجام محرمات را جایز می داند.